مردی نزد دکتر روانپزشک رفت واز غم بزرگش برای دکتر تعریف کرد.
دکتر گفت:به فلان سیرک برو،آنجادلقکی هست که آنقدر می خنداندت
تا غمت از یادت برود.
مرد لبخند تلخی زد وگفت:من همان دلقکم!
برگرفته شده از کتاب من منم
برانیچ...برچسب : داستان,داستان کوتاه, نویسنده : سه دوست donar بازدید : 462